هنرمندان دانشگاه سوره

آشنایی با هنرمندانی که در دانشگاه سوره درس خوانده اند

هنرمندان دانشگاه سوره

آشنایی با هنرمندانی که در دانشگاه سوره درس خوانده اند

حامد نیک پی/خواننده و آهنگساز/رشته موسیقی

حامد نیک پی خواننده و آهنگساز فارغ التحصیل رشته موسیقی از دانشگاه سوره است. اولین حضورش با گروه رومی بود و در کنسرت‌های این گروه حضور داشت. همچنین با گروه «مسعود حبیبی» به هند سفر کرد و در جشنواره‌ «جهان خسرو» خواند. او هم‌اکنون در آمریکا به سر می‌برد و در زمینه‌ تدریس موسیقی سنتی مشغول به کار است. هراز گاهی در کنسرت‌هایی می‌خواند و می‌نوازد. صدای او را می توانید در آهنگ «عشق سرعت» گروه کیوسک بشنوید. 

 

 

 

 

حامد نیک پی عزیز لطفا اول کمی در باره خودت توضیح بده!

در سال 1356 در تهران به دنیا آمدم و در خانواده ای هنر دوست بزرگ شدم. زمانی که مادرم نزد استاد نصرالله پور ناصح به یاد گیری آواز در مکتب استاد عبدالله دوامی مشغول بود، من هم شروع به یاد گیری آواز کردم. در واقع مادرم اولین معلم و مشوق اصلی من بود

.

از چه سنی فراگیری موسیقی را شروع کردی؟

خواندن را از سن 8 سالگی با تصنیف هاو ردیف های پایه ای و ساده شده ی ایرانی شروع کردم. بعد نزد استاد زید الله طلوعی تار و سه تار یاد گرفتم و از محضر استاد هوشنگ ظریف برای یادگیری تار استفاده کردم. بعد با عود و تنبور آشنا شدم و نواختن آنها را آموزش دیدم. تا اواخر دوران دبیرستان بیشتر روی نوازندگی کار می کردم. از حدود سن 17-18 سالگی روی خوانندگی تمرکز بیشتری کردم. از محضر اساتیدی چون مظفر شفیعی و حسام الدین سراج استفاده کردم، البته در مورد استاد سراج بیشتر می توانم بگویم در کارگاه های آموزشی کوتاه مدت ایشان بودم.

 

 چه سالی؟

سال 77 بود. بعد، سال 78 که وارد دانشگاه شدم، در آنجا با اساتیدی مانند فرخ مظهری، عطاءالله جنکوک، داریوش پیرنیاکان و حمید سکوتی کار کردم. در همین حین بود که همکاری ام را با گروه موسیقی "رومی" به سرپرستی پدرام درخشانی، که یک گروه موسیقی تلفیقی بود و موزیسین های خوب سنتی، جاز و راکی با آن همکاری می کردند شروع کردم. در کنار آن، گروه موسیقی صوفی "دالاهو" به سرپرستی مسعود حبیبی بود که اساتیدی مثل حسن ناهید،نوازنده ی نی، شادروان شهریار فریوسفی،تار نواز، کوروش بابایی، نوازنده ی کمانچه برایشان ساز می زدند.  به عنوان خواننده و آهنگساز با آنها همکاری می کردم. آقای ناصر خراسانی که مدیر برنامه هم بود و آقای مسعود حبیبی آهنگساز، هر دو  دف می نواختند. این ها همزمان بود با دوران تحصیلم در دانشگاه. از همین موقع بود که گوش موسیقی و ذهنیت من آرام آرام روی آواز تلفیقی و آواز مدرن متمرکز می شد. مدام به این فکر می کردم که چطور می شود گام های غربی و رنگ های مختلف موسیقی، موسیقی ما را همراهی کنند بدون اینکه به آن ضربه بزنند. متاسفانه آنچه من در اکثر تجربه ها دیده ام این است که معمولا رنگ صدای موسیقی ایرانی در خدمت موسیقی غیر ایرانی بوده. ما باید کاری می کردیم که نقش اول این سناریو را موسیقی ما بازی کند و دیگران برای طراحی فضای اطراف آن کمک کنند.

در سفرهایم به هند و اروپا، با موزیسین ها و خواننده های غیر ایرانی برخورد داشتم و از هر یک چیزی آموختم. این ها همه در ذهن من می ماند و من در آینده از آن ها استفاده می کردم. در نهایت وقتی به پایان دوره ی دانشگاه نزدیک می شدم، با این گروه ها در اروپا و آسیای میانه کنسرت های مختلفی داده بودم.

تحصیلاتت در دانشگاه کی تمام شد؟ و کی به آمریکا مهاجرت کردی؟

به علت تاخیری که در ورود به دانشکاه داشتم،سال 2005 از دانشگاه سوره فارغ التحصیل شدم و همان سال هم به آمریکا مهاجرت کردم. 

 

در کار موسیقی از چه چیز ها و چه کسانی تاثیر گرفته ای؟ آیا الگو هایی داری؟

در آهنگ سازی و سبک خواندن نه، حتی سعی می کنم از هر تقلیدی دوری کنم. با اینکه مثل هر هنر جویی، هنگام یادگیری کار اساتید زیادی را تقلید می کردم. همیشه همانطور که می دانید از تقلید شروع می شود تا بعد بر مبنای آموخته ها هنرجو، شخصیت هنری خود را پیدا کند. زمانی که پیش آقای فخرالدینی شروع به آهنگ سازی کردم، اولین درخواست ایشان از شاگردانش این بود که تا مدتی حتی به کارهای آهنگ سازان دیگر گوش نکنید تا ذهنتان خالی شود و خودتان بالا بیایید. 

در موسیقی خودت دقیقا چه ویژگی هایی از موسیقی ایرانی را با چه ویژگی های موسیقی غیر ایرانی تلفیق می کنی؟

در موسیقی تلفیقی باید خیلی دقت کرد که ترکیب سطحی صورت نگیرد. تمام تلاشم این است که ملودی ایرانی آسیب نخورد تا شنونده بتواند آن را به عنوان موسیقی ایرانی تشخیص بدهد. و بعد سعی می کنم در انتخاب دستگاهها، از دستگاههایی استفاده کنم که امکان تلفیق با ساز هایی که ربع پرده ندارند را به من بدهند. مثلا تلفیق فضای سه گاه با موسیقی فلامنکو خیلی سخت است، و این خود، محدودیت هایی را در کار ایجاد می کند. یا مثلا در چهارگاه، ربع پرده ها را به نیم پرده تبدیل می کنم تا حال و هوایی از چهارگاه فانتزی بدهد. در ساز بندی بیشتر سعی می کنم از ساز بندی آکوستیک استفاده کنم تا ساز های الکتریک. در بعضی کار ها از گیتار بیس بدون پرده استفاده کرده ام تا بتواند فضای آکوستیک تری ایجاد کند.

 

کنسرت مونترال اولین کنسرتی بود که در آن محوریت با خودت بود؟

بله. در اجراهایی که تا سال 2005 داشتم، همیشه به عنوان خواننده یک گروه به سرپرستی کس دیگری همکاری می کردم. بعد از مهاجرت به آمریکا هم به دلیل محدودیت در پیدا کردن نوازنده، اولین آلبومم "گذرگاه تنها" در واقع تکنوازی من از سازهای مختلف بود. بعد کم کم به جمع آوری گروه پرداختم و از نوازنده های محلی استفاده کردم. ولی این تور، مشخصا بر مبنای آلبوم دوم من "آسوده" یا “All is Calm” است که در آن از موسیقی دانهای بسیار خوب جهانی برای همکاری دعوت کرده ام، افرادی که نامشان را بارها در پروژه های موسیقی ملل دیده و شنیده اید. آهنگ ها هم همه ساخته خودم بودند.

مونترال اولین اجرای شخصی من با گروه خودم در یک تور مستقل بود. به عنوان اولین اجرا به نظر خودم از بهترین ها بود. هم از لحاظ اجرایی راضی بودم و هم مخاطبان بسیار گرمی داشتم و انرژی بسیار زیادی به ما دادند تا بتوانیم در ادامه ی این تور هم با موفقیت جلو برویم. 

 

حامد نیک پی عزیز از شما سپاسگزاریم

بهاره امینی/طراح صحنه و لباس/رشته گرافیک

بهاره امینی متولد 28 اسفند 1360 در تهران است, فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سوره

دیپلم طراحی و نقاشی از مدرسه هنر‌و‌ادبیات صدا‌و‌سیما، دیپلم گرافیک از هنرستان فنی حرفه‌ای مدرس

سوابق کاری بهاره امینی:

ادامه مطلب ...

جمشید مرادیان/مجسمه ساز/رشته مجسمه سازی

جمشید مرادیان متولد سال 1330 تهران و دانش‌آموخته رشته مجسمه‌سازی دانشگاه سوره است.

عضو انجمن مجسمه‌سازان ایران
- شرکت در چند نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور
- شرکت در سه دوره بینال مجسمه‌‌سازی ایران
- شرکت در سمپوزیوم چوب در ایران
- شرکت در دهمین نمایشگاه بین‌المللی «زاکا» / ژاپن 2001

- شرکت در سمپوزیوم مجسمه‌‌سازی شانگ‌های / چین 2003

گفت و گوی سارا امت علی خبرنگار خبرگزاری میراث فرهنگی با او را بخوانید:

ادامه مطلب ...

آرام جعفری/بازیگر/رشته نقاشی

آرام جعفری متولد 1389 است و فارغ التحصیل رشته نقاشی از دانشگاه سوره

اولین کارش به عنوان بازیگر در ۱۶ سالگی و اجرای یک نمایش تئاتر بوده است

خورشید سعیدی/بازیگر/رشته نمایش

خورشید سعیدی متولد شهر پاوه است؛ و ورودی رشته نمایش 1375 دانشگاه سوره


گفت و گوی جالبی پیرامون فعالیت های هنری اش را بخوانید:

http://aliahmadinia.persianblog.ir/post/285

لیلا مدن‌پور/کارگردان، عروسک گردان، گرافیست/رشته گرافیک، نمایش

لیلا مدن‌پور متولد 1356 در تهران است، کارشناسی گرافیک از دانشگاه سوره؛ 1378، کارشناسی نمایش با گرایش تئاتر عروسکی از دانشگاه سوره؛ 1383
















ادامه مطلب ...

شمس الدین غازی/گرافیست،نقاش،مجسمه ساز/رشته گرافیک،نقاشی

شمس الدین غازی: گرافیست، نقاش، مجسمه ساز و تصویرگر ایرانی است که در اردیبهشت سال ۱۳۶۲ درشیراز بدنیا آمد.
اودر سنین کودکی بجز نقاشی و مجسمه سازی با موسیقی و آواز ایرانی آشناشد و پس از آن نوازندگی ساز تنبک را آغاز کرد. درسال‌های نوجوانی بجز آوازبه نوازندگی سازهای تار و سه تار و دف روی آورد. وی پس از گذراندن دوره هنرستان و تحصیل در رشته گرافیک وارد دانشگاه سوره در شیراز شد و تحصیلات خود را در مقطع کار‌شناسی در رشته گرافیک ادامه داد. در این سال‌ها او به موازات تحصیلش، گرافیک، طراحی، مجسمه سازی، آهنگسازی، نوازندگی و آواز را به طور جداگانه و جدی دنبال کرده است. او سپس برای تکمیل تحصیلات خود وارد دانشگاه سوره در تهران شد و در آنجا در مقطع کار‌شناسی ارشد نقاشی تحصیلاتش را به اتمام رساند. شمس الدین غازی نمایشگاههای بسیاری را از آثارش در رشته‌های مجسمه، نقاشی، تصویرسازی و پوس‌تر برگزار کرده. همچنین در جشنواره‌های زیادی شرکت داشته از جمله: اولین بینال مجسمه‌های فضای شهری در تهران. نفر برگزیده سومین سوگواره پوستر‌های عاشورایی ۱۳۸۷٫ شرکت در پنجمین نمایشگاه جهانی حروف نگاری پوس‌تر اسماء الحسنی. موزه معاصر تهران ۱۳۸۸و……….

از دیگر فعالیت‌های او طراحی و اجرای پروژه‌های مجسمه مانند پروژه نمایشگاه بین المللی شیراز ۱۳۸۶ و تصویرسازی کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری ۱۳۸۵و فعالیت درزمینه تصویرسازی کتاب کودک است. غازی در حال حاظردر دانشگاههای هنر مشغول به تدریس است.

آثار او تاثیرگرفته از اسطوره‌ها ی ایرانی و نقش مایه‌های ملی و مذهبی و ادبیات کهن ایرانی است. از جمله آثار وی می‌توان به مجموعه‌های آخرین شیرهای ایران، پرندگان منطق الطیر، خروس‌ها و شکار ایرانی اشاره کرد. 

 

گالری آثار: 

http://www.shamsedinghazi.ir/category/gallery/ 

 

شمس الدین غازی را ببینید: 

http://shamsedinghazi.ir/wp-content/uploads/2010/01/shamsedin-ghazi-1-199x300.jpg 

http://www.shamsedinghazi.ir/wp-content/uploads/2010/12/shamsedin-.-ghazi...1.jpg 

مطهره شفیعی/روزنامه نگار/رشته معماری

مطهره شفیعی متولد ۱۳۶۳ در تهران است، ترم آخر کار‌شناسی روزنامه نگاری در دانشکده خبر، شروع کار حرفه‌ای با خبرگزاری ایرنا، ۷ سال فعالیت در خبرگزاری ایسنا، یک سال ایلنا، شروع کار در مطبوعات با روزنامه اعتماد ملی ۱۳۸۷ و در حال حاضر گزارش نویس سیاسی روزنامه تهران امروز، او مدتی دانشجوی رشته معماری دانشگاه سوره بوده. 

 

خانم شفیعی چه شد که به رشته روزنامه نگاری علاقمند شدید؟

- پدر و مادر من روزنامه خوان بودند و یادم هست بچه که بودم من را برای خرید روزنامه می‌فرستادند. آن زمان فقط روزنامه کیهان و اطلاعات مخاطب داشت چون روزنامه دیگری نبود و برای خرید این دو روزنامه صف تشکیل می‌شد. من هم در صف می‌ایستادم تا برای پدرم کیهان بخرم. این شد که به روزنامه و روزنامه خوانی مانوس شدم و بزرگ که شدم به روزنامه نگاری گرایش پیدا کردم.

خیلی از کسانی که روزنامه نگاری را در دانشگاه تحصیل می‌کنند، در روزنامه‌ها مشغول بکار نمی‌شوند. شما جزو معدود افرادی هستند که هم در این رشته تحصیل کرده‌اند و هم در روزنامه کار می‌کنند، فکر می‌کنید علت این موضوع چیست؟

- من فکر می‌کنم روزنامه نگاری در خون آدم است. خیلی از کسانی که روزنامه نگاری را در دانشگاه تحصیل کرده‌اند وقتی وارد عرصه کار عملی می‌شوند تازه می‌فه‌مند که تصور درستی از این کار نداشته‌اند و آنچه می‌خواسته‌اند نیست. ضمن اینکه به نظر من آنچه را در دانشگاه تحت عنوان روزنامه نگاری آموزش می‌دهند، اصلاً یاد ندهند بهتر است! روزنامه نگاری، حرفه‌ای است که فقط باید کار عملی کرد تا آن را یاد گرفت. اگر من الان روزنامه نگار هستم به این دلیل نیست که در دانشگاه روزنامه نگاری خوانده‌ام.

اولین کار روزنامه نگاریتان را کی و کجا انجام دادید؟

- شاید خنده دار باشد اما من اولین کار مطبوعاتی‌ام را در نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه سوره و درمصاحبه‌ای با آقای محسن آرمین انجام دادم. آن زمان من هنوز روزنامه نگاری نمی‌خواندم. درواقع دانشجوی رشته معماری بودم که بعد از دوسال ر‌هایش کردم. البته کار من در نشریات دانشجویی زیاد ادامه پیدا نکرد. شروع جدی کار حرفه‌ای من با خبرگزاری ایرنا بود.

فکر می‌کنید فضای خبرگزاری‌ها به گونه‌ای هست که یک روزنامه نگار خوب پرورش بدهند؟

- من همیشه به کسانی که می‌خواهند کار روزنامه نگاری را شروع کنند توصیه می‌کنم که ابتدا یکی دو سالی در خبرگزاری‌ها کار کنند و بعد وارد روزنامه‌ها شوند. به این دلیل که روزنامه آدم را دچار توهم می‌کند. یعنی فرد وقتی اسمش در روزنامه چاپ می‌شود دچار توهم و خودبزرگ بینی می‌شود. بعد همین توهم باعث می‌شود که دیگر سعی نکند کار خود را بهتر کند و بدین ترتیب است که دیگر رشد نمی‌کند.

در خبرگزاری‌ها در چه سرویس خبری کار می‌کردید؟

- فقط یکسال اجتماعی کار کردم و بقیه مدت را در حوزه سیاسی کار کردم.

چرا سرویس سیاسی را انتخاب کردید؟

- یک مقدار به علایق خانواده برمی گردد و دیگر اینکه من خیلی به دنبال هیجان هستم. ضمن اینکه معتقدم تاثیرگذاری مطبوعات در مسایل سیاسی بیشتر است.

در کدام حوزه سیاسی کار می‌کردید؟

- من خبر می‌گرفتم و بیشتر خبرنگار حوزه دولت بودم. بعد که به روزنامه‌ها آمدم بیشتر گزارش نویسی سیاسی را دنبال کردم.

چه شد از خبرگزاری‌ها بیرون آمدید و در روزنامه‌ها مشغول بکار شدید؟

- بعد از هفت هشت سال کار در خبرگزاری فکر کردم دیگر بس است و وقتش رسیده که در روزنامه‌ها کار کنم. کار در روزنامه را یک پله بالا‌تر از کار در خبرگزاری‌ها می‌دانم. احساس کردم به آن درجه از پختگی رسیده‌ام که دیگر در روزنامه‌ها کار کنم. کار در روزنامه‌ها را هم با معتبر‌ترین روزنامه سیاسی آن زمان یعنی روزنامه اعتماد ملی شروع کردم. زمانی که آقای قوچانی سردبیر روزنامه اعتماد ملی بودند، گروه سیاسی این روزنامه دنبال یک خبرنگار سیاسی می‌گشت و من از طریق یکی از دوستان معرفی شدم. وقتی صحبت کردیم گفتند که کارهای من را در خبرگزاری دیده‌اند و دوست داشتند و به این ترتیب من در گروه سیاسی روزنامه اعتمادملی مشغول بکار شدم. ابتدا اولویت اول کار من گرفتن مصاحبه بود. اما بعد که شروع به نوشتن گزارش کردم احساس کردم که تاثیرگذاری گزارش بیشتر است و این نوع کار را ادامه دادم.

الگوهای شما در کار گزارش نویسی چه کسانی بودند؟

- من پیشرفت خودم در کار گزارش نویسی را مدیون تیم آقای قوچانی هستم. هنوز هم دوست دارم که فرصتی ایجاد شود تا با این تیم کار کنم. چون هنوز خیلی چیز‌ها هست که باید یاد بگیرم.

پیشرفت خودتان را مدیون کار در خبرگزاری‌ها نمی‌دانید؟

- نه! کار در خبرگزاری‌ها مثل کار در یک اداره می‌ماند. صبح‌ها می‌روید و به چند نفر زنگ می‌زنید و نظرشان را در مورد مسایل سیاسی می‌پرسید. توی روزنامه است که باید کار عمیق تری انجام بدهید و تحلیلی درباره مسایل مختلف ارایه دهید.

پس چرا ابتدا گفتید که به کسانی که می‌خواهند وارد عرصه روزنامه نگاری شوند توصیه می‌کنید ابتدا در خبرگزاری‌ها کار کنند؟

- برای اینکه دچار توهم نشوند. فکر نکنند پله‌ای بالا‌تر وجود ندارد و با نوشتن یک مطلب به بالا‌ترین درجه کار خود رسیده‌اند.

فکر می‌کنید کدام مطلب شما در روزنامه نگاری تاثیر بیشتر و بازخوردهای بیشتری داشته است؟

مصاحبه‌ای داشتم با پدرشوهر دختر آقای احمدی‌نژاد که در روزنامه اعتمادملی چاپ شد و خیلی سر و صدا کرد. گزارشی درباره فعالیت اقتصادی مشاوران جوان دولت که در رونامه تهران امروز چاپ شد از پرتاثیر‌ترین کارهایی بود که انجام دادم. ماجرا این بود که یک روز آگهی تاسیس شرکتی را در یکی از روزنامه‌ها دیدم وقتی پیگیری کردم مشخص شد که آقای بذرپاش با این مشاوران جوان شرکتی را در حوزه گردشگری تاسیس کرده‌اند و بعد از مدتی حالا یا باهم دچار اختلاف شدند یا شرکت سود نداشت آن را منحل کردند. بعد هم گفتند که شرکت برای جوانان فعالیت می‌کرد. من چون در حوزه دولت کار می‌کردم درباره سابقه برخی از آن‌ها اطلاعاتی داشتم و با ذکر نام گزارشی درباره فعالیت اقتصادی مشاوران جوان دولت نوشتم. بعد که گزارش منتشر شد همه این مشاوران زنگ زدند و خیلی بازتاب داشت.

عمده کسانی که در حوزه گزارش سیاسی کار می‌کنند یا بهتر است بگوییم کار می‌کردند آقایان بودند البته خانم‌هایی هم در این عرصه داشته‌ایم مثل خانم مریم شبانی و... اما تعدادشان کم بوده؛ به عنوان یکی از این معدود خانم‌ها احساس محدودیت در این حوزه نمی‌کنید، این موضوع باعث نشده که محافظه کار‌تر باشید و با احتیاط کار کنید؟

- راستش من این را نمی‌دانستم که خانم‌ها کمتر در این حوزه کار کرده‌اند. حقیقت این است که گزارش نویسی سیاسی کار خیلی دردسر داری هم نیست. برای من که اصلاً سخت نبوده است.

شما سال‌ها در خبرگزاری‌های اصلاح طلب کار کردید و بعد در روزنامه اصلاح طلب اعتمادملی مشغول بکار شدید، اما الان در روزنامه اصولگرای تهران امروز کار می‌کنید، برای شما هماهنگی با اینجابجایی دشوار نبود؟

- اگر روزنامه نگار هدف خودش را بشناسد نه دشوار نیست. حرفه من روزنامه نگاری است. وقتی کار روزنامه نگاری می‌کنم دیدگاه‌های سیاسی را در آن دخالت نمی‌دهم. بیرون روزنامه ممکن است اصلاح طلب باشم اما در روزنامه چارچوب‌های روزنامه اصولگرا را رعایت می‌کنم. تا امروز هم کسی از من نخواسته است از اصول کار حرفه‌ای عدول کنم.

فکر می‌کنید که به سقف پیشرفت کارتان رسیده‌اید؟

- نه اصلاً اینطور فکر نمی‌کنم. هنوز راه زیادی برای پیشرفت در پیش رو دارم. فکر نمی‌کنم آنچه ارایه می‌کنم گزارش نویسی در سطح بالاست. من در گزارش‌هایم بیشتر روایت می‌کنم تا اینکه بخواهم تحلیل کنم. فکر می‌کنم در این مورد باید با مطالعه بیشتر پیشرفت کنم. و این را بگویم که آرزو دارم روزی سردبیر یک روزنامه مهم و تاثیرگذار کشور بشوم. 

 

مطهره شفیعی را ببینید: 

http://www.ayenehnashriat.com/Image/News/2011/1/2503_634318485487656250_l.jpg 

شقایق نوروزی/بازیگر/رشته کارگردانی

شقایق نوروزی متولد ۱۳۶۳ در شیراز است. او در دانشگاه سوره رشته کارگردانی خوانده. 

 

-تو دانشجوی تئا‌تر هستی با گرایش کارگردانی، چطور شد که بازیگری رو انتخاب کردی؟
من شش ترم در دانشگاه نبی اکرم تبریز بازیگری خواندم بعد برای ادامه تحصیل انتقالی گرفتم و به تهران آمدم. اما از آنجاییکه در آن زمان دانشگاه سوره گرایش بازیگری نداشت، کارگردانی رو انتخاب کردم.

پس از‌‌ همان ابتدا به بازیگری علاقه داشتی؟
بله.

 (بیداری) یک مجموعه شخصیت محور است و حول کاراک‌تر (ترنگ) می‌گردد، انتخاب یک بازیگر تازه کار برای این نقش ریسک بزرگی بوده، خصوصاً با توجه به اینکه بهرام عظیم‌پور برای سایر نقش‌ها حتی نقش‌های کوتاه از بازیگران قدیمی و حرفه‌ای تئاتری استفاده کردند؛ چی شد که تو برای بازی در نقش (ترنگ) انتخاب شدی؟
خب آقای عظیم‌پور کارگردان مجموعه اصرار داشتند که برای این نقش؛ یک چهرهٔ جدید انتخاب کنند چرا که معتقد بودند این کار کمک می‌کند به باور پذیر‌تر شدن شخصیت از سوی مخاطب، یعنی اینکه ایشان می‌خواستند بیننده تلویزیون بیشتر مجذوب شخصیت درونی ترنگ شود نه بازیگری که آنرا بازی می‌کند. خب چهره شناخته شده ممکن بود همذات پنداری چهره جدید رو نداشته باشد و یک مقدار نقش‌های قبلی هم ذهن مخاطب را مشغول کند. بجز این مسئله، آقای عظیم‌پور پیش از این بازیگردان بودند و بازیگردانی مجموعه‌های مهمی را بر عهده داشتند و یکی از دغدغه‌های ایشان که دراین مجموعه‌ها هم به چشم می‌خورد، معرفی چهره‌های جدید است. برای بازی در این نقش یکی از اساتیدم، آقای سعید نجفیان من رو معرفی کردند و من هم تست دادم و پذیرفته شدم. البته تا جائیکه اطلاع دارم حدود سیصد تا چهارصد نفر به گفتهٔ عوامل کار برای این نقش تست داده بودند و حتی بعضی از افراد هم حضورشان برای نقش قطعی شده بود که در ‌‌نهایت من پس از چندین بار تست دادن برای این نقش پذیرفته شدم.

اولین و آخرین سکانسی که در فیلم بازی کردی را به خاطر داری؟
صحنه‌ای که سارا و سینا و وحید از زندان و بعد از ملاقات پدر بر می‌گردند خانه و من و بلور خانم در خانه هستیم اولین صحنه و صحنهٔ مواجه با عزیز تابلو در جلوی مسافرخانه آخرین سکانس بود.

چرا بازی در نقش ترنگ را پذیرفتی؟
اولاً موقعی که برای این کار انتخاب شدم اصلاً نمی‌دانستم که برای نقش ترنگ پذیرفته شدم، فقط می‌دانستم که برای بازی در نقش یکی از شخصیت‌های زن انتخاب شدم. من کلیت داستان را شنیده بودم و‌‌ همان موقع فهمیدم که داستان، داستان خوبیست. بعد از قبولی در تست و هنگامیکه به من گفتند باید روی نقش ترنگ کار کنم در درجهٔ اول چیزی که برایم جذاب بود باز هم خود نوشته بود. فیلم نامه خیلی کامل و خوب نوشته شده بود. دومین معیار برایم شخصیت‌پردازی بسیار خوب کار بود، نه فقط ترنگ که تمام شخصیت‌ها جای کار داشتند و به خوبی تصویر شده بودند. ترنگ که دیگه جای خود دارد. و بجر تمامی این‌ها گروه خیلی خوبی که گرد هم آمده بودند هم عامل دیگری برای علاقه‌مندی من برای کار با عوامل این مجموعه بود.

بازیگران پیش کسوت این جموعه چه مقدار به تو کمک می‌کردند؟
خیلی زیاد. آقای‌پور حسینی واقعاً برای من استادی می‌کردند. با توجه به اینکه این اولین تجربهٔ کاری من جلوی دوربین بود، شکست‌های زمانی اذیتم می‌کردم، تجربهٔ چندانی نداشتم، تعداد لوکیشن زیاد بودو.... و حالا به این‌ها اضافه کنید مثلاً بازی کردن در مقابل آتیلا پسیانی و اضطراب‌هایی از این نوع. دوستان و پیشکسوت‌ها برای گذر از همهٔ این‌ها واقعا کمکم کردند.

به نظرم واکنشهای ترنگ به حوادث وآدمهای دور و برش بدون ری اکشن‌های غلو آمیزی که معمولا در بازی‌های تلویزیونی می‌بینیم همراه بود، مثلا اوج احساسات نشان دادن ترنگ در مرگ عمو فاضل بوده. اما در کل نوعی بهت زدگی و سردی در چهره و بازی تو در مجموعه مشهود است آیا این نوع بازی خواست کارگردان بوده یا خود تو؟
این بهت زدگی و سردی رو قبول ندارم. اما می‌پذیرم که ری اکشن‌های ترنگ در مواجه با حوادث با کلیشه‌هایی که از این شخصیت‌ها می‌بینیم فرق می‌کند. مثلاً توقع دارند چون ترنگ یک این دختر روستایی شمالی است و تصویر کلیشه‌ای از یک دختر روستایی شمالی وجود دارد بازی من هم باید مبتنی با این کلیشه باشد اما من ابتدا ترنگ را با توجه به باور‌ها اعتقادات گذشته‌ای که دارد درک کردم و تاکید کارگردان هم بر این بود که ابتدا ترنگ را با توجه به این ویژگی‌ها بپذیرم و درونی کنم. پس من همهٔ آن ری اکشن‌های کلیشه‌ای و معمول را از خودم دور کردم و کارگردان هم اصلاً اجازه نداد وارد همچین حوزه‌ای بشوم. ترنگ همانطور که در داستان مشخص است پدر و مادرش را در کودکی از دست داده و البته یک سکانسی نوشته شده بود که طی آن عمو فاضل ترنگ را از زیر آوار بیرون می‌آورد که بعداً حذف شد. عمو فاضل او را با چنگ و دندان بزرگ می‌کند. پس عمو فاضل از ابتدا سرایدار نبوده در واقع جز آندسته از آدمهاییست که از اسب افتادند اما از اصل نه. حتی اگر دقت کنید می‌بینید که رادیو از دست عمو فاضل نمی‌افتد و بعید نیست که ترنگ شب‌ها با قصهٔ شب خوابیده باشه. عمو فاضل بر تحصیل این دختر تاکید داشته. یک اتفاقات فرهنگی برای این آدم افتاده که جداش کرده از فضای روستا و همین او را متفاوت می‌کند.

اما در جاهایی مثل زمانی که برای طاهره نامه نگاری می‌کند همچنان رفتار آشنای دختر روستایی است‌‌ همان نامه نگاری اگر از احوالات من جویا باشیدو.....
می‌گویم این تغییر رفتار اتفاق افتاده اما‌ای کاش در بعضی جا‌ها بهتر رعایت می‌شد. شاید.

اهل نوشتن هستی؟
تا حدی.

می‌خواهم بدانم بجز کمک‌های کارگردان برای رسیدن به نقش ترنگ خودت چه کارهایی انجام دادی. مثل حتی گوش دادن به یک موسیقی خاص، خواندن یک داستان و... که به تو کمک کند برای بازی در این نقش.
قطعاً هست. من خودم یکسری قطعه‌های موسیقی شمالی و ترانه‌های محلی رو از دوستانم گرفتم وگوش دادم که خیلی کمکم کرد. همچنین شخصیتی تقریباً مشابه این دختر را از نزدیک دیدم و علی رغم آشنایی کوتاه مدتمان بهم کمک کرد. آقای عظیم‌پور تمایلی نداشتند که من کار خاصی را ببینم تا مبادا الگو برداری بشود. اما تا قبل از شروع فیلم برداری چند تایی فیلم دیدم. اما همهٔ این‌ها قبل از کلید خوردن کار بودیعنی چیزی در حدود دوهفته. آن اوایل کار قسمتهایی از رمان نامه به کودکی که هرگز‌زاده نشد فالاچی رو هم می‌خوندم.

در چهرهٔ تو یک معصومیت و اعتماد به نفس توامان وجود دارد که خیلی به نقش ترنگ می‌خورد اما یک ایرادی که به بازی تو وارد هست این است که برعکس چهره، لحن و صدای تو مناسب این نقش نیست و کمی ناپختگی دارد و یا شاید در نشان دادن احساست خساست به خرج می‌دهی.
اصلاً من و کارگردان نظرمان بر این نبود که لحن نامناسب است یا نوع صحبت و رفتار خشک است. ترنگ در مواجه‌اش با افراد خصوصاً هنگامیکه وارد شهر می‌شود حالت دفاعی دارد و اصلاً ترنک کلاً ادم درونگرا و در نشان دادن احساسات خشک هست و حالا ماجراهایی که برایش پیش می‌آید این را تشدید می‌کند.

چرا ترنگ لهجهٔ شمالی ندارد؟
این خواست کارگردان بود که حتی ته لهجه هم نداشته باشدو یکی از دلایلش این بود که مدام در ذهن مخاطب با لهجه دار بودن ترنگ فلاش بک نخورد به حوادث شمال و موضوعیت اصلی داستان فراموش نشود. 

 

شقایق نوروزی را ببینید: 

http://i41.tinypic.com/2ush150.jpg  

http://img02.picoodle.com/img/img02/5/12/24/f_002m_2dd953b.jpg 

http://iractor.persiangig.com/image/img/bidari.img.jpg

نازنین نوروزی/نقاش/رشته نقاشی

نازنین نوروزی متولد ۱۳۶۴ در تهران است دانشجوی سال آخر رشته نقاشی، دانشگاه سوره نمایشگاه گروهی، گالری کمال الدین بهزاد، سال ۱۳۸۳ 
 

نمایشگاه نازنین نوروزی: 

http://homaartgallery.com/_default.aspx?cnt=gal&gid=13 

 

نازنین نوروزی را ببینید: 

http://homaartgallery.com/Files/ProfileFiles/big_26.jpg

آزاده صمدی/بازیگر/رشته نمایش

آزاده صمدی متولد ۱۳۵۷ در لاهیجان است، بازیگر تئا‌تر و تلویزیون، صمدی با بازی در مجموعه تلویزیونی راه بی‌پایان به شهرت رسید.

 

او پس از گذراندن دوره لیسانس تئا‌تر در دانشگاه سوره، دوره کلاس‌های بازیگری کارنامه (با مدیریت پرویز پرستویی) گذراند. در تئا‌تر «بی‌شیر و شکر» (حمید امجد) ایفای نقش کرد. سپس درتله تئا‌تر «دریاروندگان» (محمد عاقبتی) بازی و پس از مدتی برای بازی در سریال تلویزیونی «راه بی‌پایان» (همایون اسعدیان) انتخاب شد.

آزاده صمدی در فیلم کوتاه «۳۵ متری سطح آب» (هومن سیدی) به تهیه کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و مجید علی حسینی و «هیچکس با هیچکس سخن نمی‌گوید» (امید بنکدار، کیوان علی‌محمدی)، گاو صندوق و.. نیز بازی کرده است.

 

آزاده صمدی را ببینید: 

http://img.aksfa.net/2009/Azade-Samadi/04.jpg 

http://honarmand.webphoto.ir/photos/ho465282.jpg 

http://www.tafrihi.com/archive/2007/10/54.jpg 

http://www.web.iran-forum.ir/uploads/posts/2010-11/1289445696_2.jpg 

http://www.persianv.com/khabar/173_Human-Seyedi.jpg

امیر هاتفی نیا/شاعر،روزنامه نگار/رشته روزنامه نگاری

امیر هاتفی نیا متولد همدان است، نقد‌ها و مقالات ادبی او در نشریات مختلف از جمله روزنامه شرق و همشهری و... چاپ شده، او مسئول کانون شعر و ادب دانشگاه سوره بوده و مجموعه‌ای از شعرهای سپیدش را آمادهٔ چاپ کرده.  

 

این گفت‌و‌گو رو وختی تو حیاط دانشکده هنر گیرش انداختم انجام دادم، البته یه جورایی نصفه و نیمه مونده، یه جایی خوندم: عجب مدار اگر شاعری جنون دارد.  


خبر مشروط شدن من با چاپ مقاله‌ام در یکی از روزنامه‌های معتبر کشور رسید 


 

یک شعر از امیر هاتفی نیا

 http://www.farheekhtegan.ir/content/view/26663/40/

 

امیر هاتفی نیا را ببینید: 

http://s1.picofile.com/file/6880116696/477a38fc29ce80543ff53cc2267785fa_Amirhatefi_1.jpg

http://adrapanapoem.persiangig.com/image/Photo0178.jpg 

http://propicnet.com/fa/M_Pic/6580762d870e4b032fcb4d75a9cb361e__15.Amir%20Ha__4.JPG

سامان سالور/کارگردان،فیلمنامه نویس/رشته سینما

سامان سالور متولد ۱۳۵۵ کارگردان و فیلمانه نویس ایرانی است. او علاوه بر کارگردانی چند فیلم بلند، فیلم‌های کوتاه داستانی و مستند زیادی ساخته که برخی از آن‌ها برنده جایزه‌های زیادی از جشنواره‌های داخلی و خارجی شده‌اند.   

او فارغ‌التحصیل رشته کارگردانی سینما از دانشگاه سوره است. نخستین فیلم بلند او، ساکنین سرزمین سکوت (۱۳۸۲) برنده جایزه منتقدان بین‌المللی فیپرشی شد. ساخته بعدی او، چند کیلو خرما برای مراسم تدفین (۱۳۸۴) برنده جایزه بخش سینماگران معاصر جشنواره فیلم لوکارنو و بالن طلایی جشنواره سه قاره نانت و چند جایزه دیگر شد.

مصاحبه اختصاصی با دانش آموخته­ی سوره سامان سالور؛
دوست ندارم به دانشگاه سوره باز گردم  

سامان سالور برای ما سوره­ای­‌ها نامی آشناست. او ورودی سال ۷۴ رشته سینما سوره است. از میان آثار او می‌­توان به فیلم­های کوتاه آرامش با دیازپام ۱۰، بازی نهایی و دربست اکباتان اشاره کرد. ساکنین سرزمین سکوت، چند کیلو خرما برای مراسم تدفین، ترانه تنهایی تهران و در ‌‌نهایت سیزده ۵۹ آثار بلند سینمایی وی است. او توانسته جوایزی از جشنواره‌های مختلف سینمایی من جمله جایزه یوزپلنگ طلایی بخش سینماگران معاصر جشنواره فیلم لوکارنو برای چند کیلو خرما برای مراسم تدفین – ۲۰۰۶ را کسب کند.

این روز‌ها سیزده ۵۹ شما سر زبان­هاست اما ما می‌­خواهیم نگاهی به گذشته بیندازیم و به سال­های دانشگاه بازگردیم. نظر شما در خصوص آن دوران چیست؟

فکر می‌کنم فضا، آدم‌ها و ارتباطاهایی که در دانشگاه وجود داشت از خود کلاسهای آموزشی مهم‌تر بود. کلاسهای درسی آنچنان گیرا نبود به جز معدود کلاس‌هایی و استادهایی که کمک شایانی به دانشجویان می‌کردند.

از میان استادان آن زمان فکر می‌کنید چه استادی روی شما تاثیر مثبتی گذاشت؟

دکتر الستی. در آن زمان کلاسهایی خوبی در درسهای زیبا‌شناسی و نقد فیلم برگزار می‌کردند و خیلی از دوستان کلاسهای دیگراشان را نمی‌رفتند و به کلاس دکتر الستی می‌آمدند. استاد دیگر یدالله شهبازی بود که فیلمبرداری را به صورت علمی و عملی به صورت کاربردی به ما درس داد.

بعد از گذشت این ایام آیا دوست دارید دوباره به فضای دانشگاه بازگردید؟

دوست ندارم به دانشگاه باز گردم. مگر آنکه به جای کلاس کم بهره علمی کلاس‌ها به شکل کار کارگاهی برگزار شود. ضمن آنکه فضاهای دانشگاهی عوض شده است. در آن زمان متوسط سن و سال دانشجویان بیشتر بود و سینما را قبل از ورود به دانشگاه تجربه کرده بودند و فیلم ساخته بودند. در آن زمان اتفاق خوبی بود. اغلب کار کارگاهی بود و هر کس تلاش می‌کرد که وارد جریان سینما شود. بعد از آن اتفاق بود که متوسط سن و سال دانشجو‌ها پایین آمد و هرکس که درس خوان‌تر بود به سینما وارد شد و در حال حاضر تعداد کمی از دانشجویان کار عملی دارند که وارد دانشگاه می‌شوند.

فکر می‌­کنید ضعف دانشگاه­های هنر چیست؟

نوع برنامه ریزی آموزشی ضعیف است دانشگاه هنر زمانی موفق است که شبیه به مدارس فیلمسازی عمل کند یعنی تجربه کردن به شکل عملی برایش مهم باشد و دانشجو‌ها بیشتر به این فکر کنند که نمره بگیرند و صرفا درس‌های تاریخ سینما را بخوانند و عملا باید تجربه کنند و تورهای عکاسی، فیلمبرداری و... مختلف بگذارند.

برای بهبود وضعیت چه باید کرد؟

یک فیلم ساز باید ادبیات تا نقاشی را بداند. در بسیاری از کلاس‌های دانشگاهی سخت گیری‌ها شبیه به مدارس راهنمایی است تجربه برای کسی اهمیتی ندارد. نمره عالی گرفتن تفکر بچه‌ها را عوض می‌کند. در حالی که باید از اساتیدی استفاده کرد که با تجربه هستند و توان انتقال تجربیات خود را نیز دارند.


سامان سالور را ببینید:

http://www.persianv.com/cinema/khabar/Saman_Saloor_983135.jpg

http://www.shortfilmnews.com/images/pics/samansaloor_1190793281.jpg

http://www.cinetmag.com/gallery/Saman_Saloor_Locarno2006.jpg